نقاشهای قهوهخانه به یک نوع نقاشی ذهنی و خیالی متکی بر احساس و برداشتهای هنرمند از درونمایههای داستانهای حماسی و ملی ایرانیان و داستانهای مذهبی و وقایع تاریخی روز عاشورا در صحرای کربلا است.
این هنرمندان نقاش در تجسم احساس و طرز نگارگری و تصویرپردازی قید و بندهایی را نیز به کار میبردند. قید و بند این نقاشان در نقشپردازیها پاسخ به خواست توده مردم و پاسداری از الگوهای رفتاری و نظامهای دینی و عقیدتی مردم در جامعه سنتی بوده که در آن زندگی کرده و میکنند.
دوره رونق و شکوفایی این هنر نقاشی عامه در قاجاریه به ویژه سالهای آخر سلطنت و در قهوهخانههای شهرهای بزرگ بوده است. از این رو شیوه نقاشی به نقاشی قهوهخانه معروف شده است. اکثر نقاشان این مکتب در خدمت قهوهخانهدارها بودند و به سفارش آنها نقاشی میکردند. آثار این هنرمندان را از لحاظ موضوع کلی میتوان به دو دسته نقاشیهای مذهبی و نقاشیهای غیرمذهبی تقسیم کرد.
نقاشیهای مذهبی مجموعهای از چهرههای پیشوایان و بزرگان دین و مذهب و صحنههایی از جنگها و نبردهای معروف پیامبر اسلام(ص) و حضرت علی(ع) و وقایع کربلا را در بر میگیرد. نقاشیهای غیرمذهبی مجموعهای بزرگ از داستانهای رزمی و بزمی ایرانی را شامل میشود که حاوی رخدادهای افسانهای و حماسی و تاریخی و چهرههایی از شاهان و قهرمانان شاهنامه و صحنههایی از میدانهای نبرد و عرصههای عشق ورزی و دلدادگی قهرمانان و بزمگاههای پادشاهان است.
پیشکسوتان نامدار نقاشی قهوهخانهای دو نقاش به نامهای استاد حسین قوللر آغاسی، فرزند استاد علیرضا نقشانداز روی کاشی و پارچه و محمد مدیر بوده است. پس از ایشان شاگردانشان مانند فتحالله قوللر آغاسی- پسر خوانده حسین قوللر آغاسی- و عباس بلوکیفر و حسن اسماعیلزاده و حسین همدانی و شاگردان این گروه نقاش، سبک و شیوه کار این دو استاد را در نقاشیهای مذهبی و غیرمذهبی روی پرده بوم ادامه داده و زنده نگه داشتهاند.
اکنون یکی از این استادان و از آخرین بازماندگان این هنر مردمی و ایرانی یعنی استاد حسن اسماعیلزاده- چلیپا- از این سرا رخت بربسته است؛ هنرمندی که به قول استاد آغداشلو، بار امانت و نقاشی سنتی- مردمی قهوهخانهای را با افزودههایی که در شکلگیری کاملتر آن انجام میشد، ادامه داد.
مرحوم استاد حسن اسماعیلزاده که تخلص هنری خویش «اسماعیلزاده» را از نام پدر «اسماعیل» وام گرفته است، در سال 1301 در زنجان چشم به جهان گشود. لیکن پیش از به دنیا آمدن او، پدرش رخت از جهان بربست. وی با مدد از استعداد خدادادی از همان اوان کودکی به دلیل شور و شوق و علاقهای که به هنر نقاشی داشت، تجربههای نخستین نقشآفرینی را کسب کرد.
در کودکی همراه خانوادهاش به تهران مهاجرت کرد و در سن 8 سالگی، مادر که علاقه وافر فرزند را به نقاشی دریافته بود، مرحوم استاد محمد مدبر را به جهت تعلیم به او برگزید. اشتیاق بیاندازه شاگرد و تبحر استاد چنان کرد که حسن اسماعیلزاده، هنرمندی خلاق و نقاشی صاحب قلم شد. وی 10 سال نزد استاد رمز قلم کشیدن و هنر رنگآمیزی را آموخت؛ چنان که نقاشیهای او خط و سبک و رنگ قلم استادش مدبر را مینمود.
این همکاری از یک سو موجب گرایش نقاش مستعد و جوان به شیوه و شگرد استادش محمد مدبر شد و از سوی دیگر عامل رونق نقاشیهای خیالیساز مذهبی و شاهنامهای نزد عامه مردم شد. شگفتا که او چه در دوران حیات استاد محمد مدبر و چه پس از مرگ ایشان، چنان تشابهاتی از نظر رنگ و طرح با مدبر آشکار ساخت که بسیاری هنگام داوری تابلوهای آن دو در تشخیص صاحب آن دچار حیرت و تردید میشدند.
چنان که امروز هم او را مدبر زنده نام نهادند. استاد حسن اسماعیلزاده هنر و ذوقش را بیشتر در نقشینه کردن موضوعات مذهبی و به خصوص وقایع کربلا متمرکز کرد.
وی در میان رنگها، رنگهای تلخ و تیره مانند قهوهای را بیش از رنگهای دیگر دوست داشت. در پسزمینه نقاشیهای تابلوهایش این رنگها به خوبی نمایان است. استاد حسن اسماعیلزاده تابلوهای زیادی در زمینه حماسههای مذهبی و ملی و موضوعهای رزمی و بزمی و آداب و سنن زندگی مردم کشیده است.
از جمله نقاشیهای وی خیمهگاه سیدالشهدا، جنگهای حضرت علی(ع)، شمایل امیرالمؤمنین علی(ع)، آتش رفتن سیاوش، کشته شدن دیو سفید به دست رستم، بهرام و گلندام، پردههای درویشی؛ و در ارتباط با آداب و سنن مردم تابلوهایی با موضوعات شب عقد کنان، شب حنابندان، شب یلدای زمان قدیم، خواستگاری و... طراحی کرده است.
وی یکی از چهرههای مطرح و از ستونهای پایدار نقاشی خیالی ساز قهوهخانهای به حساب میآید. برخی از تابلوهای مرحوم در مجموعه موزه سعدآباد و موزه کندلوس و موزه رضا عباسی نگهداری میشود.وی مدتها بود به خاطر ضعف بینایی در خانهاش طراحی میکرد و تا پایان حیاتش، برپایی نمایشگاههای متعدد انفرادی و شرکت در چند نمایشگاه جمعی داخلی و خارجی از جمله نمایشگاههایی در خانه آفتاب، موزه هنرهای معاصر تهران، نگارخانه سعدآباد، فرهنگسرای ارسباران، خانه هنرهای ایرانی، موزه نقاشی پشت شیشه، فرهنگسرای نیاوران، مجموعه فرهنگی هنری صبا، فرهنگسرای بهمن، فرهنگسرای خاوران و یک نمایشگاه جمعی در آلمان را در کارنامه کاریاش ثبت کرد.
این هنرمند در سن 82 سالگی به دلیل عوارض ناشی از کهولت سن در تهران دارفانی را وداع گفت. یادش گرامی و نامش پایدار.